#روياهايم! روياهايم را بوسيدم وكنار گذاشتم، نگو نگو چرا؟ له شده بودند. دركوچه درخيابان زيررگبار يأس ووحشت فرصت زيستن نيافتند نيمشان مْردند نيم ديگر راگم كردم. كابوس هايم اما ! كابوس هايم را بي كه بخواهم زيستم. شبانه، پنهان از نگاه ماهِ مضطرب درپناه چادرسياه شب گريستم. وفرصت تمام شد.
مریم بوبانی | #روياهايم! 
روياهايم را بوسيدم 
وكنار گذاشتم،
نگو نگو چرا؟
له شده بودند.
دركوچه درخيابان 
زيررگبار ...
158
1399/06/09