همیشه منتظرم تا رضامیرکریمی فیلمی بسازد و هرآنچه خون ریخته ام از تماشای لشکرِ فیلمهای تادندان مسلحِ بی مغز را بشورد و ببرد. دیشب هم شست و برد. هر فیلمِ او جعبه ای دربسته است که آرام و در کمتر از دوساعت بازش می کند. هربار چیزی دراین جعبه ی ساده می گذارد که گویی خودش را نیز شگفت زده می کند. چیز زیادی از قصه ی فیلم نمی گویم. تنها می خواهم توجهتان را پیش از تماشا و پس از تماشای آن به "کلمات" جلب کنم. کلماتِ سینمای میرکریمی که بیش از یک کلمه, بیش از یک جمله و بیش از چندین صفحه, معنا را حمل می کنند. زیرمتن هایی که همچون علائم جاده ای اگر چراغت خاموش باشد, دیده نمی شوند! از نامش - قصرشیرین - گرفته تا کلید واژه های مهمی چون, "شریک". مردی شریک قبلیِ زندگی اش را از دست داده و در ماشینی که نامش را" شرکت" گذاشته اند, همسرجدیدش را شریک (کاری) معرفی می کند. تاکیدِ نویسندگان و کارگردان روی این کلمه بدون آن که گل درشت جلوه کند, مفهومِ شراکت را در برابر دیدگان ما قرار می دهد. شراکتی که در ساحت خانواده امری معنوی است و در حرفه و کار, کاملا مادی. شخصیتِ اصلی فیلم در کردارِ خود, سیری طولانی را از روز به شب در این شراکت با تمامیِ زیرمتنهایش طی می کند. از رنگ آمیزیِ بصری, پلان های هوایی و انتخاب گل و گیاه برای شغل مادر که بگذریم,انتخاب کلمات هم در فیلم, بخشی از بارِ تعادل میان تلخیِ گزنده ی داستان و حرفِ مهم میرکریمی را به دوش می کشند. از نامِ مادر که "شیرین" است گرفته تا نام لاک پشت که " آبرنگ" است. از قصرِ رویاییِ پدر گرفته تا دوچرخه ی ساده ای که قرار بود دنده ای باشد. شنیدنِ این کلمات فارغ از تقابلِ دو جهانِ کودکانه و اخم آلود, قصرِ تلخِ میرکریمی را شیرین می کند. سکانس بی نظیرِ پایان, انتخابِ روباه و تصمیمِ پدر در چرخشی نسبت به تصادفی که در گذشته داشته, تنها و تنها می توانست به سیاهی ختم شود و سکوت. سکوتی بی نظیر که اگر نبود, فیلم چیزی کم داشت. از آوردنِ مثالهای دیگر خودداری می کنم که لذت کشف را کم نکرده باشم. این فیلم علاوه بر سینماگرِ محبوبم, نویسنده ای داشت که سالهاست از رفاقتمان کیف می کنم. محمدداودی عزیز و محسن خانِ قرایی, لحظه به لحظه با چیزی که خلق کرده بودید زندگی کردم. قصر شیرینِ آقای میرکریمی را با دقت و با لذت ببینید. @mirkarimi.reza @mohamad.davooddi @gharaei_mohsen #فیلم_قصرِشیرین #قصر_شیرین #رضا_میرکریمی #جادوی_کلمات #سینماگر_محبوب #محمد_داوودی #محسن_قرایی
محمد صادق دهقانی | همیشه منتظرم تا رضامیرکریمی فیلمی بسازد و هرآنچه خون ریخته ام از تماشای لشکرِ فیلمهای تادندان مسلحِ...
18
1398/05/05