رگ خواب عاشقانه را از چشم سوم شخص روایت نمی‌کند، دوربین را پشت پلک یک زن می‌کارد و بیننده را مجبور می‌کند جای تصویرسازی مشترک از ذهنیت مردانه یا زنانه خود با کارگردان از یک رابطه‌ی عاشقانه، روایت زنانه از یک عاشقانه را مرور کند. برای ما مردها خیلی ضروری است حس کنیم و درک کنیم وقتی وارد یک رابطه‌ی عاشقانه با زنی می‌شویم دقیقاً چگونه جزء جزء رفتارمان برای طرف مقابل معنی‌دار شده، مفهوم‌پردازی می‌شود و با تک‌تک جملات و رفتارها چه رؤیاهای تلخ یا شیرینی برای طرف مقابل می‌سازیم و چطور هر کلام آجری می‌شود برای یک زن که خانه آرزوهایش را با آن بسازد.

لیلا حاتمی در پشت صحنه فیلم رگ خواب

لیلا حاتمی در پشت صحنه فیلم رگ خواب

هنر دوم نعمت‌الله در رگ خواب این است که مخاطب را هم مانند مینا (لیلا حاتمی) در این عاشقانه غرق می‌کند، گام‌به‌گام او هم از این‌همه نشانه‌ی لطیف عاشقانه و از این‌همه خاص بودن لذت می‌برد. رگ خواب تمام تلاشش را می‌کند تا هیچ نشانه‌ای از خیانت را به نمایش نگذارد و همه‌چیز را همان‌طور دخترانه روایت کند که دخترانه اتفاق می‌افتد. در رگ خوابمخاطب قرار نیست جای کاراکتر گلام در گالیله بنشیند و در تمام مدت فیلم تکرار کند «من می‌دونم!»

لیلا حاتمی و کوروش تهامی در پشت صحنه  فیلم رگ خواب

لیلا حاتمی و کوروش تهامی در پشت صحنه  فیلم رگ خواب

هنر رگ خواب این است که مخاطب را گام‌به‌گام مثل مینا فریب می‌دهد و نشان می‌دهد خیانت‌ها  و فریب‌ها روزی «این با بقیه فرق می‌کند» بودند و همه عاشقانه‌ها روزی سرنوشتی خاص و تقدیری ازلی تعبیر شدند. قصه‌ی مینا روایت تکراری بسیاری از مخاطب‌ها و همجنس‌های کم سن و سالش است که در مسیر زندگی عشق را تجربه‌ای منحصربه‌فرد تلقی می‌کنند که فقط برای آن‌ها اتفاق می‌افتد و بس. داستان دخترانی که با سرعت عشق چنان سر بر سنگ می‌کوبند که سی سال بعدش را می‌کوشند با چماق عقلِ مادی‌گرایِ دنیاپرست درستش کنند؛ نه عاشقی بلدند و نه عاقلی آموختند!

لیلا حاتمی در فیلم رگ خواب

لیلا حاتمی در فیلم رگ خواب

رگ خواب با ریتم تندی آغاز می‌کند همان‌طور که مینا با همین ریتم عاشق می‌شود؛ ریز می‌شود روی رفتارها چون مینا مثل همه دخترها ریز شده؛ شاد می‌شود مثل مینا، بازی می‌کند مثل مینا، از ریتم می‌افتد همان‌طور که مینا از نفس می‌افتد، کند روایت می‌کند چون کند بر مینا می‌گذرد، تلخ می‌شود چون مینا تلخ می‌شود، حوصله مخاطب را سر می‌برد چون حوصله مینا سر رفته، بیننده منتظر است اتفاقی بیافتد درست مثل مینا، پای رگ خواب حالمان بد می‌شود چون حال مینا خراب است؛ روایت تکراری می‌شود مثل زندگی مینا؛ همه‌چیز از چشم‌های میناست.

لیلا حاتمی در فیلم رگ خواب

لیلا حاتمی در فیلم رگ خواب

ساختمانی بلند، سیمانی، سرد و رو به ویرانی میانه‌ی شهری زمستانی‌تر از آن ساختمان سرد و دختری که سهم خود از گذشته را نیم‌نگاهی گذرا به پدر از پشت شیشه یافته است؛ میان آدم‌هایی که با سرعت می‌خواهند بروند و نگذراند تو حتی به گذشته‌ات از دور نیم‌نگاه کنی، همه روایتی است نمادین، از زندگیِ مدرن مالی شده‌ی ما و عشقی که به مسلخ فردا می‌بریم؛ فردایی درهم‌تنیده با اضطرارها با اضطراری‌ها با پله‌های همیشه اضطراری؛ رگ خواب ‌نمایشی است عینی، شفاف و صریح از دنیای ازدواج‌های سفید، زندگی‌های سفید یخچالی و دنیای خدای مسیحی، خدایی که فقط شنونده نجواهاست نه خدای اطاعت‌ها…

 


 

شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]

شما نیز می‌توانید نقدها و یادداشت‌های خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هم‌اکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.

نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلم‌های سینمایی، سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.