به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: احمد بهبهانی
رای کاربر: 4
آقای قوام در 50 سالگی تصمیم می گیرد عطاری پدرش را به یک فروشگاه مدرن تبدیل کند و برای این کار همه هستی خانواده را گرو می گذارد، اما قوام با زیرکی مشکلات را رفع می کند. در این میان، قاسم که یک جانباز است قصد ازدواج با ریحان، دختر قوام را دارد، وی وقتی متوجه بیماری لاعلاجش می شود خود را از چشم ریحان پ...
کارگردان: بهمن زرینپور
رای کاربر: 4
پدری بازنشسته به همراه همسر، دختر و پسرش، تلاش میکنند مشکلات موجود را از طریق همفکری، برطرف کنند.
کارگردان: کاظم بلوچی
رای کاربر: 4
«مسلم» که زنش را از دست داده و صاحب فرزندی است، خانه و زندگیاش را رها کرده و در شهری دیگر، سرگردان است و روزگار را به بی مسئولیتی و میخوارگی میگذراند. «پهلوان اکبر»، به رغم مخالفهای خانواده و اطرافیان، تصمیم میگیرد به «مسلم» کمک کند و او را از این وضعیت برهاند.
کارگردان: بهرام ریپور
رای کاربر: 4
یک مأمور انتظامی ضمن یکی از مأموریتهای خود درمییابد مبتلا به یک بیماری است. از طرفی همسر او که در آرزوی داشتن فرزند است، از او خواسته تا کودکی را به فرزندی بپذیرند. زمانی که مرد به پزشک مراجعه میکند، درمییابد مدت اندکی از عمرش باقی است و او با توجه فرصت کوتاهی که دارد، تلاش میکند تحولی در زندگی...
کارگردان: محمد صالح علا
رای کاربر: 4
«علی» دانشجویی جوان است که به تازگی تشکیل خانواده داده و برای تأمین مخارج زندگی، راننده تاکسی شده است. او که به دلیل شماره اتومبیلش، به «علیآقا ۱۲۱» شهرت یافته، از طریق مسافرانی که هرشب سوار میکند، با مسائل و مشکلات مردم بیشتر آشنا میشود.
کارگردان: اکبر صادقی
رای کاربر: 4
تازیانه بر باد نام یک مجموعهٔ تلویزیونی ایرانی به کارگردانی «اکبر صادقی» است که در سال ۱۳۷۴ تولید و در ۱۰ قسمت، از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید.
کارگردان: غلامرضا رمضانی
رای کاربر: 4
«نصرت» به طمع بهدست آوردن زمینهای «معمار» تلاش میکند پسرش «جواد» را به عقد دخترِ معمار درآورد. از طرفی پسرش جواد که در کارگاه «آقارضا» کار میکند، به دختر او «معصومه» علاقمند است؛ اما «صادق» برادر معصومه با این ازدواج موافق نیست. در این میان کارگاه آقارضا به شکا مرموزی آتش میگیرد و کتیبهای قدیمی...
کارگردان: کامبیز دری
رای کاربر: 4
فرامرز، پسر تنپروری است که تنها به موسیقی علاقمند است. او پس ازمرگ پدر، مجبور میشود بههمراه مادرش به یکی از محلات فقیرنشین جنوب شهر نقل مکان کنند و در آنجاست که فرامرز با واقعیتهای زندگی روبه رو میشود و تحولی در شخصیتش رخ میدهد