به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: محمدحسین مهدویان
رای کاربر: 9
امیرعلی و نوشین دو جوان بیست و یکی دوساله قصد ازدواج با یکدیگر را دارند. خانواده ها چندان موافق نیستند .آنها صبر پیشه کردهاند تا به مرور زمان رضایت خانوادههایشان را جلب کنند. آن دو یک رویای مشترک دارند؛ برنده شدن در لاتاری و دریافت گرین کارت امریکا.
کارگردان: پیمان معادی
رای کاربر: 9
در بحبوحهی جنگ ایران و عراق در سال۱۳۶۷، تهران بیوقفه بمباران میشد. عشق، محبت، امید، زندگی و ترس از مرگ را در روزهای پر اضطراب آن زمان برای مردمی که درگیرجنگ بودند از بین میبرد. اغلب عشق به سختی درک میشود اما مرگ واقعیتی است ترسناک. "بمب؛ یک داستان عاشقانه" نشان میدهد که عشق و امید چطورحتی در...
کارگردان: هومن سیدی
رای کاربر: 9
میگن اگه چوپان نباشه گوسفندها تلف میشن٬ یا گرگ بهشون میزنه یا از گرسنگی میمیرن٬ جون مغز ندارن. هرکی که مغز نداره به چوپان احتیاج داره٬ یه چوپان دلسوز... چوپان حکم پدر گوسفندها رو داره٬ آدم بدون پدر هیچی نیست. اون چوپانه ما همه گوسفنداشیم٬ اون به ما میگه کی بریم٬ کجا بریم٬ چیکار کنیم٬ کی بشینیم٬ کی...
کارگردان: علی عطشانی
رای کاربر: 9
من اگر بخوام توی زندگیم موفق باشم حتما نباید اونجوری به زندگی نگاه کنم که تو نگاه میکنی.
کارگردان: رامتین لوافی
رای کاربر: 9
یه عبارت بیمزه هست که میگه آدما یه دفعه تغییر نمیکنن، این ماییم که دیر به دیر نگاشون میکنیم...
کارگردان: هاتف علیمردانی
رای کاربر: 9
روایت خانوادهای که در دهه شصت در شهر زنجان زندگی میکنند. خانوادهای که جنگ و فضای آن سالها تأثیر زیادی روی زندگیشان میگذارد...
کارگردان: منوچهر هادی
رای کاربر: 9
سه کارگر دنبال کارند. دنبال جایی یا کسی که به کارگر ساده نیازمند باشد. نه هر کارگری... کارگر ساده!
کارگردان: علیرضا صمدی
رای کاربر: 9
گذشته ما را رها نمیکند و جایی در نهایت ما را گیر میاندازد. در این لحظه انتخاب بین حال یا گذشته بزرگترین تصمیم است…
کارگردان: ندارد
رای کاربر: 9
یک مجله صبحگاهی با طعم پرتقالی است که فضایی جذاب، اکتیو و شاد دارد و در کنار آن به اطلاع رسانی و تحلیل اخبار می پردازد. فرم برنامه بیشتر فرهنگی و هنری است و قرار است به مردم انگیزه موفقیت و زندگی بدهد.
کارگردان: مانی حقیقی
رای کاربر: 9
دوم بهمن ماه ١٣٤٣: یک شورلت ایمپالای نارنجی رنگ از قبرستانی باستانی میگذرد و به سمت کشتیِ به خاک نشستهای میراند. داخل کشتی یک زندانی تبعیدی حلق آویز شده که روی دیوارهای کشتی خاطرات روزانهاش را نوشته بوده است. آیا این نوشتهها به کارآگاه بابک حفیظی کمک خواهند کرد تا بفهمد چرا سالها است هیچکس مرد...