برای عارف جانِ عزیزم که اندازه هزار سال دلم برایش تنگ شده... کُرد با غیرت دوسال گذشت شعراهای حسین منزوی رادوست داشتی ... به سينه مي زندم سر، دلي كه كرده هوايت دلي كه كرده هواي كرشمه‌های صدايت نه يوسفم، نه سياوش، به نفس كشتن و پرهيز  كه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسه‌هایت ترا ز جرگه‌ی انبوه خاطرات قدیمی برون كشيده‌ام و دل نهاده‌ام به صفايت تو سخت و دير به دست آمدي مرا و عجب نيست  نمي‌كنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهايت گره به كار من افتاده است از غم غربت  كجاست چابکی دست‌هایعقده‌گشايت؟ به كبر شعر مَبينم كه تكيه داده به افلاك به خاكساري دل بين كه سر نهاده به پايت "دلم گرفته برايت" زبان ساده‌ي عشق است  سليس و ساده بگويم: دلم گرفته برايت حسین_منزوی# #عارف_لرستانی
0
1398/01/26