گفت :من از غرق شدن می ترسم منم میترسیدم. از غرق شدن ، اما از خیس نشدن بیشتر ترسیدم از اینکه سالها بعد فکر کنم چرا شیرجه نزدم ،چرا شنا گرخوبی نبودم. من از نصفه نیمه بودن بیزارم.از تردید.از ترس. اما همیشه ترسیدم. گفتم: منم میترسم گفت: خب خب که خب اگه ترسیدی باختی. گفتم: من از باختن بیزارم. از اینکه خودمو گول بزنم بیزارم. هیچی نگفت چیزی بلد نبود برای گفتن. من ،ولی،ازاینکه فقط نوک انگشتام خیس بشه بیزارم.از ترس بیزارم.
الهام کردا | گفت :من از غرق شدن می ترسم
منم میترسیدم.
از غرق شدن ، اما از خیس نشدن بیشتر ترسیدم
از اینکه سالها ب...
68
1398/11/01