. از اسب که میافتم، سرم محکم میخوره به زمین، دنیا سیاه میشه، صدام میکنی: بیدار شو دیرت شده. بیدار میشم، دیرم شده. وایسادی کنار تخت، لخت، موهات خیسه، میگی میای من رو پیدا کنی؟ میگم تو گم نشدی تو غرق شدی. میگی من ته ته دریاچه گیر افتادم بین دو تا سنگ. میگم چرا لختی؟ میگی لباسامو دادم به ماهیها، سردشون بود. سردم میشه، پتو رو میکشم روی سرم، خوابم میبره. یه ماهی که تیشرت سفید و شلوار سیاه پوشیده، از توی چشم راستم شنا میکنه تا باریکهی نور که از پنجره افتاده روی تخت. میگم ماهی، میگه نه من ماه نیستم، اگه بودم خوب بود؟ میگم خوب کدوم بود؟ میگه خواب موندی دیوونه، مسابقه الان شروع میشه. میگم من دیگه مسابقه نمیدم، یعنی نمیشه، من یه اسب مسابقهم که پاش شکسته. میگه اگه پات هم نشکستهبود بازم میباختی. میگم تو چرا از دریاچه اومدی بیرون؟ چرا لباسهای اون رو پوشیدی؟ میگه احمق تو غرق شدی، اینا لباسهای خودته، تو یه زن غمگینی که خودشو با موهاش بست دور یه سنگ و انداخت توی دریاچه. میگم چرت نگو، من اسبم. میگه اسب هم اگه بودی باز بهتر بود از هیچی بودن. سردم میشه. پتو رو میکشم روی سرم. میخوابم. صدام میکنی: پاشو دیوونه، اگه پا نشی شاید دیگه یادت بره راه برگشتن رو. میگم بهتر. میگی دلت تنگ میشه برام. میگم برو بابا، من فراموشت کردم، نمیبینی همهش خوابم؟ میگی لالایی بخونم برات؟ میگم بخون. میخونی. خوابم میبره روی اسب. پرت میشم زمین و سرم محکم میخوره به یه سنگ که دورش موی تو پیچیده. سیاه میشه همهچی. #حمیدسلیمی #خواب_نویس ویدئو: @amour_disparu ترانه و خوانش: عالیجناب #شهیارقنبری @shahyarghanbari
3،588
87
1399/04/15