برای سال پیش رو آرزویی نمیکنم! هر چه در دل بیتاب صاحبدلان است خدایا بشنو... چشمها را میبندم و فقط “امان “طلب میکنم... از کائنات، از نیروی خیر منتشر در هر دم تمنا میکنم که به این جغرافیا، به این مردم امان بده... نفسی تازه کنیم و به هر دمش شکری واجب شماریم، قول میدهیم اما دعایی جز این نیست که همه نگاههای منتظر، همه دستهای تنها، همه آن ذهن و تنهای خسته از درمان، همه آن بیتابیهای بیانتها، همه آن شُستنها، همه آن نِشَستنها، همه آن تلاشها برای ایستادگی و صبوری، همه آن ترسها برای پرسیدن سوال ساده “خوبی؟”... همه اینهاو همه آن تجربه های سخت و فشرده”بودن” در این ۳۶۵ روز را؛ میخواهیم بر پشت سر جا بگذاریم، به سلامت و به حرمت سلام ات ،سبک برویم و جز خاطر و خواهش نیک بودن و ماندن عزیزانمان، هیچ باری بر دوش نکشیم... باز هم قول میدهیم، دم را، هر دم را، غنیمت شماریم اما... امان بده دگرگون کن این حجم مهاجم بیپروا را...ای پاسخ همه مهربانی ها. این قلم با همه وجود ایماندارد، چشمهای بسته که به چلچلراغ درون نگاه کنند و از نای جان برای دیگری و دیگران خیر و سلامت طلب کنند، در دم اجابتش را میچشند... ایمان دارم در آن لحظه جادویی، آن لحظه که «تحویل »میشود، میتوان از روزگار جلو زد، اگر همه،دیگری را به پیش برانند.... چشمها را میبندم و برای مردم شریف و گاه کمی سر به هوا، اما همیشه نازنین سرزمینم “امان” طلب میکنم. اگر با منی ...چشمها را ببند و... بسم الله... سال پیش رو، نو باشد وتازه باشد و پر قدر. همین. *طرح از بهرام غروی @bahramgharavi
7،590
91
1398/12/29