🌹 خاطره اي از انبوه خاطرات جنگي دوست خوب و قديمي ام حبيب احمدزاده این عکس را شهید موسی اقا هادی عزیزم از من گرفت ما همیشه در ایام جنگ به علت سری بودن دیدگاهمان در پالایشگاه آبادان سه دیده بان بودیم ... بعد ترترها از زمان جنگ که سرشماری زنده ها را به جای شهدا یادگرفتم دیدم بیشتر ان دوستان که در ان هشت سال جنگ و دفاع از شهر آبادان در مقابل توپخانه های دشمن به عنوان ضلع سوم‌ مثلث همیشگی دیده بانی یعنی بین من و امیر واحدی قرار گرفتند ، اصلا به دوران اصطلاحا امروزی صلح نرسیده و اکثرا شهید شده اند، موسی آقا هادی، محمد تقی نجیبی ، حسین زارع ... ولی موسی داستان ما قصه دیگری داشت او همین چند ماه قبلتر از گرفتن این عکس از ناحیه دست و پای راستش چنان ترکشهای ناکاری خورده و هردو بشکلی از کار افتادند که دیگر نمیتوانست درست راه برود و یا حتی با دست ترکش خورده اش قاشقی را از جا بردارد . ولی با همان دست و پا به عنوان دیده بانی که هشت کیلو کوله بی سیم باید به پشتت بیاندازد با داوطلبی سرسختانه خود و به علت تجربه گرانقدرش در هدایت گلوله های سنگین توپخانه و خمپاره که ان روزها کمتر کسی داشت در ازادسازی خرمشهر شرکت کرده و به شهادت رسید . پدرش کباب فروشی دایری در شهر محاصره شده ما آبادان داشت . خودم برای دادن خبر شهادت موسی از دیدگاه پشت خرمشهر در دیری فارم پایین آمده و با هزار غم به سراغش رفتم . تا چهره ام را دید خبردار شد. دستش را به صندلی گرفت و نشست ..... این عکس را موسی عزیزم درحالتی از من گرفت که زیر آتش شدید دشمن روی اسکله های بتنی اروند رود گیر کرده و من با بیسیم از توپخانه ارتش درخواست شلیک گلوله های توپ داشتم . ساعتها بعد و درشهر و در محله مان عکس دوم را من از او گرفتم . او هرگز باچشمان زمینی اش این دو عکس را ندید . ولی پس از شهادتش عکس اورا بزرگ و قاب کرده به پدرش دادم که تا به آخر جنگ در مغازه و جلوی دید مشتریانش قرار داد . برایم چه سعادتی است که شما مرا از زاویه دید واقعی یک شهید قهرمان میبینید . آن هم در سالگرد آزادسازی خرمشهر قهرمان پس همیشه دعا کنیم بر روح و جسم همه آنان که تا به آخر به این کشور به هیچ توجیه و بهانه ای خیانت نکرده و نخواهند کرد تا دوباره و خدای ناکرده ، چکمه بیگانه زالو صفتی برآن نقش نیندازد . پی نوشت : اعتراف میکنم که تنها کار ناچیزی که تاکنون برای گرامیداشتش و ذکر نامش در زندگی انجام داده ام آن است که کلید واژه رمز معرف بیسیمی قهرمان رمان ( شطرنج با ماشین قیامت )را به تاسی از این شهید بزرگوار، موسی نامیدم @habib_ahmadzadeh
نیکی کریمی | 🌹
خاطره اي از انبوه خاطرات جنگي دوست خوب و قديمي ام حبيب احمدزاده 
این عکس را شهید موسی اقا هادی عز...
250
1398/03/03