' می‌گه: تو بامزه‌ای، یه طنز جالبی داری که از بیرون اصلا معلوم نیست. می‌گم: از بیرون چی معلومه؟ می‌گه: چیزهای جدی. می‌گم: معلوم نیست پشت این نشان حلبی، قلبی از طلاست؟ می‌گه: یه کم معلومه ولی واضح نیست، باید کشفش کرد. می‌گم: تو کاشفی؟ می‌گه: می‌دیش به من؟ می‌گم: نشان حلبیمو؟ می‌گه: قلب طلاییتو. می‌گم: تبدیل شد به این دیالوگ‌های رومانتیک که حال آدمو به هم می‌زنه! می‌گه: چه جوری بگم حال‌به‌هم‌زن نمی‌شه؟ می‌گم: الان هر جوری بگی حال‌به‌هم‌زن می‌شه. می‌گه: کِی بگم حال‌به‌هم‌زن نمی‌شه؟ می‌گم: نمی‌دونم. می‌گه: پس کورسوی امیدی هست. می‌گم: بعیده ولی هیچی غیرممکن نیست. می‌گه: انگیزه‌ی زندگیت بشم؟ می‌گم: من دلم می‌خواد بمیرم. می‌گه: دیرتر بمیر. یه مدت با من کیف کن بعد بمیر. می‌گم: خدا نکنه‌ای زبونم لالی چیزی بگو لااقل. می‌گه: پس نمی‌خوای بمیری. می‌گم: من بخوام یا نخوام تو باید از مردن من ناراحت بشی. می‌گه: ناراحت که می‌شم ولی به وقتش. می‌گم: به وقتش؟ می‌گه: انگیزه‌ی زندگیت بشم؟ شاید دیگه دلت نخواد بمیری کلانتر. ' ' ' پی‌نوشت: ۱.دلم که برای وبلاگ تنگ می‌شه بخش‌هایی از «تکه‌پاره‌های عاشقانه‌ی رویا» رو این‌جا می‌نویسم. خودش که تکه پاره‌ بود، این‌جوری تکه پاره‌تر هم می‌شه ولی خوبه. ' ۲.اردیبهشت ماه بسیار زیباییه. طراوتِ رنگ سبز درخت‌ها وصف ناپذیره. ' ۳.روده‌ی تنگ به یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمین پر نکند دیده‌ی تنگ «گلستان سعدی» ' ۴.📷امروز، تهران، باغ فردوس. ' ' '
مهراوه شریفی‌نیا | '
می‌گه: تو بامزه‌ای، یه طنز جالبی داری که از بیرون اصلا معلوم نیست.
می‌گم: از بیرون چی معلومه؟
می‌...
2،070
1399/02/05