. یادداشت اندیشه فولادوند برای نمایش پنجاه پنجاه: لبخند "برشت" در چشمهای "هلنه وایگل" . ناگهان خودم را در نقطه ی ثقلِ "آشوویتس" شناسایی کردم.در اتاق گاز بزرگی تلو تلو میخوردم ؛ به طول و عرض پایتخت. . نمیدانستم دقیقا چقدر فرصت دارم تا پمپاژ آخرین گازهای سمی در ریه ام. . .هنوز اجازه داشتم آزادانه از هر سوی اتاق گاز به هر سویی بروم ،بدوم ویاحتی بخوابم.قاعده ی گرفتن ِآخرین کام از گازهای سمی، مبتنی بر تصادف بود.با آمونیاک،سرب،گوگرد و ازدحام تهوع آور اتومبیلهای داخل اتاق گاز، صمیمی بودم وبا آنها که با رعب عفونت زده شان مرا میترساندندنیز. . پس زنده از میانشان دویدم ،تند دویدم و به اتاقک تاریکی پناه بردم که در آن نمایشی نبوغ آمیز برپا بود. . "نبوغ" همان چیزی بود که من قبل از ورود به "آشوویتس" میپرستیدم. . تمامِ آنچه میخواستم مهیا بود.بازآفرینیِ درخشانِ نمایشنامه ی " کله گردها و کله تیزها"ی برتولت برشت،اتاق گازهای دوره ی جنگ جهانی دوم و قربانیانش که روزگار مرا آینه گی میکرد. . کارگردانی نبوغ آمیزِ "مرتضی اسماعیل کاشی" که انگارروح مرا که قبل از پمپاژ آخرین گازهای سمی در ریه ام ،آنجا بود به شیوه ای کوبیسم بر جمجمه ی خودم طرح میزد. روی صحنه آغشته بود به تمام عناصر اکسپرسیونیستی و البته وفادار به قواعد "اپیک" که روح "برشت" را خوشنود میساخت .صحنه بینظیر بود.نورها و سایه ها رنج ادواری بشر را با آن صداها و افکت ها و موسیقی درک شده و شعورمند به ابدیتی پاکیزه پیوند میزدند که پر از شرافت زهر آلود حقیقت بود.آنچه بر صحنه میرفت معرکه ای جن زده از مراسم "زار" بشر بود. یک رنج ابدی که آه از بازیگرانش. . آنها ارواح رفته ی اتاق های گاز را نمایندگی میکردند در حافظه ی دو زن و مرد باز مانده ای که به یاد می آوردند عذاب نا تمام رنج ِجبر سلطه ی ابدی قدرت را بر بشر. بازی ها آنقدر دقیق کارگردانی شده بود که باور نمیکردی این هنرمندان تازه کارند و همه شاگردان کارگردانشان بوده اند.آنها آنقدر با آن ارواح زجر کشیدند که آن مدینه ی فاضله ی تمام تراژدی های تاریخ ؛آن "کاتارسیس" عزیز در همزمانی هولناکی میان من و ایشان رخ داد.بازی ها .وفادارانه به "ژستوس"و به شکلی خون آلود، اکسپرسیو بود .حس کردم آقای برشت در چشمهای خانم "هلنه وایگل" لبخند آرامی را جاودانه میکند. همه شان شبیه حیات حقیقی این روزهای من در انتهای این جن زدگیِ آوانگارد ،به اتاق گاز هدایت شدند. باقی در کامنت اول . #پنجاه_پنجاه #مرتضی_اسماعیل_کاشی #هیلاج. .
اندیشه فولادوند | .
یادداشت اندیشه فولادوند برای نمایش پنجاه پنجاه:
لبخند "برشت" در چشمهای "هلنه وایگل"
.
ناگهان خودم...
124
1398/10/01