علی جان چرا داغت همش تازه است چرا زخم رفتنت تازه است چرا با رفتنت نامردا انقدر زیاد شدن چرا همه جرات می کنن هر چی دوست دارن بگن ... علی جان هر سال که از رفتنت می گذره دلم بیشتر می گیره از این زمستان ... علی جان جای خالیت خیلی احساس میشه ... تنها شدیم بی معلم ، بی رفیق ... باز برادر از دست دادم ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است افسوس که شد دلبر و در دیده گریان تحریر خیال خط او نقش بر آب است بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود زین سیل دمادم که در این منزل خواب است معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سر آبی که جهان جمله سراب است در کنج دماغم مطلب جای نصیحت کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز بس طور عجب لازم ایام شباب است #علی_اوجی #علی_معلم #حافظ
علی اوجی | علی جان چرا داغت همش تازه است
چرا زخم رفتنت تازه است
چرا با رفتنت نامردا انقدر زیاد شدن 
چرا همه جر...
244
1397/12/23