هم وطن من هيچ وقت نخواهم فهميد امروز تو يعني چه ...جلو اينه ايستادم و مسواک می زنم. صدای قرچ و قروچ لثه هام با صدای ویز ویز مسواك قاطی شده .موبايلم دستمه و لابه لاي استوري ها و پست هاي زلزله و سيل بعضي ها عكس هاي شاد و خنده هاي مخصوص اينستاگرامشون را گذاشتند بلند و عصباني مي خواهم چيزي بگويم كه كف خميردندان مي پاشه تو چشمهاي تصويرم در آينه و بد جور مي سوزه چشم هاي تصويرم .يك تيتر يك خطي من و خانه و دنيايم را غرق مي كند ."يك شهر كامل رفت زير اب " مسواک ویز ویزش بیشتر میشه و لثه ها م حساس تر . چی میشه یک شهر تموم میشه ؟گم میشه؟ این یعنی چی ؟ با خودم فکر می کنم اگر شهر من گم میشد یعنی چي گم می شد دقیقا.؟ یعنی کوچه هاش، میدانش ، درخت هاش،ساندویچی هاش، اولین ابمیوه فروشی هاش ،خونه هاش، جگركي هاش، گذری که ادم ها عاشق هم شدن ،بیمارستانی که نوزادها متولد شدن ، قبرستانی که بچه های مادرهاي اون شهر انجا خاك شدن ،مدرسه هايي كه بچه ها درس خوندن يا نخوندن ، خونه ها ،راستي عكس ها .واي البوم عكس هاي قديمي ،عكس مادر و پدر هاي رفته همه امروز غرق شدن و اين يعني گذشته و حال و اينده كساني كه ما هستند غرق شدند امروز . لثه هام خون اومد همزمان با اينكه فهميدم من هيچ وقت نمي فهمم يك شهر كه برود زير اب يعني چه ! هم وطن من هيچ وقت نخواهم فهميد امروز تو يعني چه .