بچگي من و خواهر و برادرم همه با خاطرات و داستان گويي هاي پدرم گذشت كه برايمان با صداي دلنشين و حافظه استثنايي اش از كودكي اش مي گفت و به خصوص از مدرسه و معلم هايش . ان هم دو معلم محبوبش يكي ناصر ملك مطيعي معلم ورزش و ديگري جلال ال احمد معلم ادبيات ،عكس جلال هنوز پاي تخت پدرم است اما امروز پدرم غمگين و داغدار بود . مي خواست حرف بزند . از معلم ورزش محبوبش . شش سال از سوم دبستان تا اول دبيرستان . معلم محجوب خوش تيپ و مهربان . كه هم معلم ورزش بوده و هم معرفت و انسانيت . فولكس معلم كه دم مدرسه هميشه پارك بوده . كه بچه ها همه فهميدند براي تهيه فيلم مورد علاقه اش فروخته . از همين چند سال پيش كه در خيابان ولي عصر بعد از سال ها ميبيندش كه داشته تنها راه ميرفته و با هم گپ ميزنند. من كه عاشق سينما و بازيگر ي ام حتي لحظه اي نميتوانم فكر كنم بتوانم از عشق خودم سينما دور بمانم و اين مرد و خيلي هاي ديگر اين عشق را درون خود كشتند . چطور توانستند؟ اين همه سال چه كردند؟ مي گويم پدر اينكه مي گويند اين نيز بگذرد ، در مورد ما مردمان بسيار صادق است . امروز هم گذشت . باز هم چند روز ديگر يك جشن، جام جهاني و خيلي چيز هاي ديگر و همه مان فراموش مي كنيم . كه مردي بود كه تنها، سال ها از همين خيابان نزديك مان ، در دل همين شهر گذشت.
نیکی کریمی | بچگي من و خواهر و برادرم همه با خاطرات و داستان گويي هاي پدرم گذشت كه برايمان با صداي دلنشين و حافظ...
1،476
1397/03/06