یادش بخیر چقدر زود گذشت🙄 و من چقدر زود بزرگ شدم 😔انگار همین دیروز بود 🤔توی واگن قطار برای رسیدن به مشهدمقدس ساعتها مثل ثانیه می گذشت چقدر در کنار خانواده که امروز از بد روزگار کوچیک و کوچیکتر شده احساس امنیت و خوشحالی میکردم چقدر دلم برام برای تک تکشون تنگه ،پدر عزیز و مهربانم ، برادر عزیزم ، برای تک تکشون😔 هنوز مزه کو کو شامیهای که مادرم در نهایت سلیقه برامون اماده کرد بود زیر زبونمه ،کدبانویی بود واسه خودش ، فکر همه جا رو میکرد سبد تنقلات مادر کم از کیف سحر امیز اقای ووپی نداشت همه چی از توش بیرون میومد کافی بود اراده کنی 😉همش ام حاصل دست زحماتش،😘تخمه هندوونه بو داده، برنجک سرخ شده، کاکا شیرینی مخصوص ما شمالیها، 😋دیگه چی بگم براتون😊 قطار می رفت و میرفت و من تو رویاهام غرق میکرد وقتی می رسیدیم دلم می خواست همون لحظه اول بریم حرم اخه خوب بود😊 ، اخه اروم میشدی😊، چه بوی خوبی میداد حرم ، بوی عطر گل محمدی ، بوی ناب انسانیت همدلی، هم زبونی، همه ادمها یه رنگ، همه دوستی ها قشنگ اگرم غمی بود ، غمشم شیرین بود 😊، چقدر زود حاجت روا میشدیم تا دستی بالا میرفت و دلی درد میگرفت و چشمی تر میشد سریع حل و فصل میشد راستی چرا دیگه صدامون به جایی نمی رسه، اینهمه اشک و اه و دلهای شکسته چرا حاجت نمیگیرن؟ چی عوض شده ما یا زمونه؟کاش می شد رفتتتتتتت به همون گذشته ها ، کاش مرگی نبود ، کاش از اون قطار هیچ وقت پیاده نمی شدیم( مشهد مقدس) با تشکر از مرکز خرید پارچه قصر تک با مدیریت محترم جنابان حسین زاده، جناب قاسمی جناب مهریار ناظمی مجری کاربلد بخاطر دعوتشون جای همه عزیزانم خالی#خاطرات_خوب #خاطرات_گذشته #خاطرات_قدیم #خاطرات_کودکی #خاطرات_شاد #مشهد_مقدس #دوستی_ها #خانواده_درمانی #خانواده#نادر-گلچین#نادیا_دلدار_گلچین #منیژه_گلچین #مرجانه_گلچین
0
1398/08/24