. ۰ از طبقه بالا، یهبند صدای گریه یه زن میاد. پلهها رو توی تاریکی میرم بالا، وایمیسم پشت در، صدای گریه نزدیکه. یه نفر درو باز میکنه، میرم تو. هیشکی نیست توی خونه. آروم صدا میکنم: یلدا، یلداجان. کسی جوابمو نمیده. روی میز وسط سالن یه زیرسیگاری هست که پر شده از فیلتر سیگارهای رژلبی. تلویزیون روشنه ولی بیصدا. میرم توی اتاق، روی تخت یه مانتوی روشن هست، یه تاپ سفید، یه جین آبی، یه شال صورتی. صدا میکنم: یلداجان. جوابی نیست. در حموم رو میبینم گوشه اتاق، میرم تو. زیر دوش آب سرد وایمیسم، از بین پاهام خون راه افتاده، نگاه میکنم میبینم پشت سرم یلدا داره موهاشو میشوره و از سرش خون میره و آواز میخونه: توی تابستون دستای تو، برفم. میرم طرفش، صورتشو میکوبه توی آینه، از صدای شکستنش بیدار میشم از خواب. از طبقه پایین، یهبند صدای گریه یه زن میاد. پلهها رو توی تاریکی میرم پایین، وایمیسم پشت در، صدای گریه نزدیکه. یه نفر درو باز میکنه، میرم تو. هیشکی نیست توی خونه. شالم گیر میکنه به دستگیره در، پاره میشه. فحش میدم. صدا میکنم: نیما، نیما جان. جوابی نیست. تلویزیون خاموشه اما صدای یه خواننده ازش میاد که داره به زبونی که نمیفهمم یه آواز شاد میخونه. میرم توی اتاق خواب. روی تخت، یه تیشرت سفید هست، یه جین مشکی، یه جفت آل استار زرد و سورمهای. در حموم رو میبینم گوشه اتاق، میرم زیر دوش آب سرد. چشمامو میبندم و یه نفر موهامو آروم چنگ میزنه و میشوره. شامپو چشمامو میسوزنه، سرمو میبرم زیر آب، صدای نیما میاد که آواز میخونه: پیش تو قد یه برگم. دستای نیما رو میگیرم و میذارم روی شکمم و میچسبم بهش، یه مرتبه میشکنه استخوناش. از صدای شکستنش از خواب میپرم. وایمیسم کنار پنجره. نیما میگه یلدا، ما گم شدیم؟ یلدا میگه ما توی ذهنش موندیم. نیما میگه توی خوابهاش؟ یلدا میگه آره. نیما میگه دیگه پیدامون نمیکنه؟ یلدا میگه خودش هم گم شده. نیما داد میکشه. یلدا گریه میکنه. من یه کفترچاهی میشم روی درخت توی حیاط، یه گربه میشم توی کوچه، یه اسب میشم تو ساحل سیسنگان، باد میشم، دشت میشم. اما نمیذارم دیگه چیزی یادم بیاد. هیچوقت. #حمیدسلیمی ویدئو: @yoann_bourgeois #خواب_نویس
3،474
103
1399/03/28