این عکس خانم شهلا ریاحی شاید کمتر دیده شده باشد...خودم پیدایش کردم ، از توی خاکروبه های «تئاتر ِ نصر» در لاله زار ،چسبانده بودندش روی یک دستگاه آبگرمکن نفتی قدیمی ...مال ِ کدام نمایش است ؟ نمی دانم ...اما اینجا خانم ریاحی باید حدود بیست سال داشته باشند...مثلا باید اواسط دهه ی بیست شمسی باشد...مال ِ همان سال ها که دلم می خواست می بودم و مثل بانو ریاحی و شاید در کنارشان اصلا ! کسی چه می داند ؟!در لاله زار قدم می زدم و می رفتیم نمایش های آقای نوشین و معزالدیوان فکری و نصرت کریمی را می دیدیم و می رفتیم کافه ی گراند هتل و لباس هایمان را می دادیم خیاطخانه ی «کنت» بدوزند و در کافه نادری بزرگ علوی و هدایت و شاملو را ملاقات می کردیم ‌‌و در بحث های سیاسی و ادبی شان شرکت می کردیم و... . کاش اینجور بوده باشد ! . کسی چه می داند ؟ بلکه هم بوده ام! بلکه هم با ایشان و بقیه روی صحنه رفته ام!... روزگار گذرانده ام ، کسی چه می داند ؟شاید امروز با من ِ آن سال ها جوانمرگ، که کسی نمی داند نام ‌‌و نشان ِ آن حیاتم چیست ، ملاقات دارند !؟ شگفت است این جهان ِ تخیل ...چه چیزها که نمی سازد برای دنیای آدم ؟کجاها که نمی بردت؟ . صبح که خبر خواندم خانم ریاحی رفته اند ، اول پی ِ این عکس گشتم و بعد ، خیالم را فرستادم کنار ِ خیال ِ ایشان...خاطره شان عزیز و‌مانا. . روان شان غرق ِ نور...
شبنم مقدمی | این عکس خانم شهلا ریاحی شاید کمتر دیده شده باشد...خودم پیدایش کردم ، از توی خاکروبه های «تئاتر ِ نص...
1،135
1398/10/11