به نام خدا ؛ . ظهر یکی از روزهای گرم ماه مبارک رمضان منصور حلاج از کنار خرابه ای که جذامی ها در حال خوردن غذا بودند ، غذا که چه ، ته ظرف ها و پس مانده های مردم بود.یکی از آنها به منصور گفت : بفرما ناهار! منصور گفت : مزاحم نیستم؟ گفتند نه، و منصور با آنها مشغول غذا خوردن شد چند لقمه ای خورد... جذامیان گفتند: دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند . حلاج گفت : آنها روزه اند . و سپس بلند شد تشکر کرد و رفت.در راه دست به آسمان برد و گفت خدایا...روزه ام را قبول کن!یکی از یارانش گفت ولی من دیدم تو با جذامی ها داشتی غذا میخوردی؟! حلاج گفت:ما مهمان خدابودیم،روزه شکستیم ولی دل نشکستیم،💟 هزار بار پیاده طواف کعبه کنی،قبول حق نشود گر دلی بیازاری...💜 . خدايا من بد نبودم ، بلد نبودم 🙏 . دراين شب ها حقير رو از دعاى خيرتون فراموش نفرمائيد. . تنتون سلامت، التماس دعا،🌺 . ياحق.
سید جواد رضویان | به نام خدا ؛
.
ظهر یکی از روزهای گرم ماه مبارک رمضان منصور حلاج از کنار خرابه ای که جذامی ها در حال...
59
1398/03/03