. مردِ گُنده . . . سال داشت تمام‌می‌شُد بابای مهین فوت کرده بود، چند روز‌ی‌دلم می‌خواست گوشی را بردارم ، تلفنش را بگیرم و بگویم من در غمِ تو شریکم.بلد نیستم، انگار دروغ است. برایش کامنت گذاشتم، این شبکه‌های مجازی چه‌کارها که نمی‌کنند، انگار زنگ می‌زنی و فرار می‌کنی.این برایم بهتر بود تا وقتِ دیدار.انگار الکی غمگینی وقتی پای تلفن می‌گویی در غمت شریکم! پروانه می‌گفت خواب دیده، من در مدرسه گوی‌های نارنجی که نور را رد می‌کنند پخش می‌کردم می‌گفت: همه بودند و برای همه گوی بود. پرتقال های شیشه‌ای... مصطفی هم چند روز پیش گفت: خواب دیدم در کوچه مدرسه گل پخش می‌کنی! من در خانه ام به شکوهِ رویای پروانه و مصطفی فکر می‌کردم، به اینکه من در خوابِ دیگری نارنجی‌های پر نور را پخش می‌کردم و گُل! روزم ساخته می‌شود. چند روزم... من که از فردا خبر ندارم ، نه من! که همه! یک روز داشتم از خیابانِ آزادی رد می‌شدم، یک خانمی که سنش هم کم نبود طولانی نگاهم می‌کرد من هم داشتم راه می‌رفتم یک پیراهن سرمه‌‌ای تنم بود که خال‌های نارنجی داشت. پارچه‌اش را پانی برایم گرفته بود. نگاهم کرد و گفت: خجالت نمی‌کشی مردِ گُنده! و من خودم را در رفلکس کتاب فروشی بیدگُل نگاه کردم و اصلن خجالت نکشیدم . و گفتم، نه! بعد به مسیرم ادامه دادم و مرور کردم که چقدر زحمت کشیدم برای خودم تا از این مردِ گُنده خجالت نکشم و برعکس دوستش داشته باشم... زیاد. فلان دوستم می‌گفت: چرا عاشق نمی‌شی؟ گفتم: عاشق‌تر از این نمی‌شم! خلاصه خودم را در خوابِ پروانه تعبیر کردم: من عاشقِ نشدن‌های شدنی‌ام. عاشقِ بداخلاق‌های خوش‌اخلاق. دزدهای بی‌تقصیر. مردهای لاتِ آدم‌نکش! زن‌های روسپی سهروردی و آپادانا ! بچه‌هایی که فامیل دلشان نمی‌خواهد خانه ‌آ‌ن ها بروند! زن‌های چاق که همبرگر می‌خورند! غذاهای بی‌نام ! لباس‌های نا تعریف! من عاشقِ روزهای تجربه نشده! قرارهای سرِ وقت! پیراهن‌های رنگ‌دار که خطِ غمِ شهرم را بشکند! کتاب‌های معمولی! کباب‌های تمیزِ مغازه کثیفِ خیابانِ نمیدونم کجا! من عاشقِ بلند خندیدن در تنهایی! مردِ گنده خجالت بکش! مهمان های بی‌دعوت! ساعت سه صبح آشپزی کردن! من عاشقِ صبحِ زود و نیمه شب با هم هستم. من عاشقِ یک گوش در یک گوش دروازه‌ام. و خلاصه که کار دارم! قرارم بر این است که جهان فرصتِ زایش را بی‌دلیل نمی‌دهد، خوش به حالِ آنی که از آنَش کمال را بُرد. کمالِ من در من تعریف می‌شود نه در نگاه و نظرِ دیگری. تولدِ مردِ گنده مبارک❤️ ... عکس را سیآوش برداشته @siavash.hoseinzade
صابر ابر | .
مردِ گُنده
.
.
.
سال داشت تمام‌می‌شُد
بابای مهین فوت کرده بود، چند روز‌ی‌دلم می‌خواست گوشی را برد...
5،867
1399/03/18