مادر بزرگم روکاناپه کنار پنجره رو به حیاط مینشست ،مادرم و خاله هام ملافه های سفید رو از توی تشت بزرگ آب ولاجورد رو ی آتیش. بر میداشتن ودونفری دوطرفش رو میگرفتن ومیپیچوندن ،وتکانی میدادن ،روی بند رخت آویزان میکردن وملافه سفید باشعله کمرنگ آبی ، باابی وسفید اسمان یکی میشد بانسیم برای استقبال از بهار. انگاری میرقصید وصدای قارقار کلاغ ونگاه مادربزرگم که بعد هربار قارقار کلاغ میگفت خبری خوش وبرای من زیبا بود ،ملافه های سفید ، تکاپوی خاله ها برای نظافت خونه مادربزرگ توروزهای پایانی اسفندو کلاغ ....قار.....قار.....وصدای مادربزرگ ........خبررررررری خوووووش . خوش خبر باشی کلاغ زیبا #کودکانه #خاطره #خاطره_بازی #مادربزگ #خانواده_عشق #کلاغ_پر #خبر#آواز #گذشته_شیرین #مینا_نوروزی_فرد #هنرمندان_ایرانی #هنرمندان_گیلان #بازیگران_قدیمی #بازیگران_زن #دوستی#دوستداشتن #زندگی #قافله_عمر #
مینا نوروزی فرد | مادر بزرگم روکاناپه کنار پنجره رو به حیاط مینشست ،مادرم و خاله هام ملافه های سفید رو از توی تشت بزر...
21
1398/05/27