ديروز ، جك نيكلسون ، ٨٣ ساله شد. او بازيگريست كه هـميشه به نحوى ، به بهـترين شكل ، خودش را بازى كرده است ، هـر چند كه يك بازيگر "متد" است (و خودش را بسيار به معلمش مارتين لاندو مديون ميداند) و مثل هـر بازيگر متدى ، بدنش ، حس اش و روحيه اش را براى هـر نقشى ، خنثى ميكند اماً در نهـايت هـمواره چيزى از وجود خودش در نقش هـايش حضور دارند. او كه زمانى گفته بود :"بازيگر ، ادبيات دوران خودش است.او ميتواند تاريخ درونى زمانه اش را ، از طريق نقش هـائى كه بازى ميكند و اينكه آنهـا را چطور بازى ميكند، شكل دهـد"، به نحوى اين كار را انجام داده است.اگرچه در نگاه اول ، او را بيشتر بعنوان يك ضد قهـرمان ، يا يكى از اشرار و حتى شيطان (مثلاً در "جادوگران ايست ويك")بياد مياوريم اما نگاهـى دقيقتر به كارنامه اش نشان ميدهـد كه هـميشه ، در هـمه جا ، در كمدى هـا ، در فيلمهـاى عاشقانه ، در جنائى هـا...بعنوان بازيگر اصلى يا در نقش مكمل، أو قبل از هـر چيز يك طرد شده يا يك غريبه با ويژگى هـاى ساردونيستى ست. اگر روحيه هـرج و مرج طلبانه حاكم بر فيلم "گفت : بران" كه آنرا در ١٩٧١ كارگردانى كرد(و در آن بازى نكرد)را نشانه اى از روحيه شخصى نيكلسون ، تلقى كنيم ، با كمى دقت در نقش آفرينى هـايش ، ميتوان تداوم اين روحيه سركش را در نقشهـائى كه بازى كرده تشخيص داد. او هـمواره كاراكتريست كه عليه بافت هـاى حاكم بر اجتماع ، قيام ميكند و البته واقعيت اينست كه دوران دهـه هـفتاد تا نيمه هـاى دهـه هـشتاد به اين وجه غالب در بازيگرى وى بهـتر جواب ميدادند. هـمراه با اين يادداشت ده عكس از نقش آفرينى هـايش را پست كرده ام : ١-"پنج قطعه آسان"(باب رافلسون /١٩٧٠) ٢- "معرفت جسم"(مايك نيكولز/ ١٩٧١) ٣-"آخرين جزئيات"(هـال اشبى/١٩٧٣) ٤- "محله چينى"(رومن پولانسكى /١٩٧٤) ٥-"رهـگذر"(ميكل أنجلو آنتونيونى/١٩٧٥) ٦- "پستچى هـميشه دوبار زنگ ميزند"(باب رافلسون / ١٩٨١) ٧- "سرخ هـا"(وارن بيتى / ١٩٨١) ٨-"شرف خانواده پريزى"(جان هـيوستون/١٩٨٥) ٩-" درد دل"(مايك نيكولز / ١٩٨٦) ١٠- "درباره اشميت"(الكساندر پين / ٢٠٠٢)
فرزاد مؤتمن | ديروز ، جك نيكلسون ، ٨٣ ساله شد. او بازيگريست كه هـميشه به نحوى ، به بهـترين شكل ، خودش را بازى كرد...
19
1399/02/03