#من شكل گريه شدم كارسخت شد. من خود دروازه ها برايشان گشودم تا هوا دلپذير شود اما مجال خنده ندادند مجال عشق مجال آزادي، من از عزايي به عزايي خِركش شدم، مجال زيستن ندادند من از مصيبتي به مصيبتي پرتاپ شدم از سرزمين من همين قدر خاك بر انگشتانم واز فرزندانم همين زنجير مانده گريه نمي كنم من شكل گريه ام كار سخت شد. كدام هوا دلپذير شد كدام گل ازخاك بردميد منكه جز سوختن جنگل وجگر جزشكفتن گلوله درسينه جزشكفتن لاله برپشتهٌ كشته شكفتني نديدم. وشگفتا شگفتا شگفتا من خود، در بلاهتي تاريخي دروازه ها برايشان گشودم، *** شب ازنهايت خود گذشته آيا سپيده را نويد رسيدن هست؟
مریم بوبانی | #من شكل گريه شدم
كارسخت شد. 
من خود دروازه ها برايشان گشودم
تا هوا دلپذير شود
اما
مجال خنده ندادند
...
268
1399/04/14