.0 روی موبایلم فیلم رقص پاتیناژ النا و متیو رو پخش می‌کنم، می‌گیرم جلوی چشمش، میگم ننه این سگ مصب‌ها رو نگاه کن کیف کن. ننه می‌پرسه چیکا میکنن؟ میگم میرقصن. میگه چی؟ صداش بلنده، میفهمم سمعک نداره، دستامو رقص‌طور تکون میدم داد میکشم نانای نای. ننه می‌خنده و دستاشو رقص‌طور تکون میده و میگه رقص چه وقته؟ عروسیه؟ میگم خارج همه‌ش عروسیه، اینجا همه‌ش عزاست. میگه چی؟ داد میکشم عروسی تو بشه آی من برقصم. چارقد سفیدشو میکشه تو صورتش، نقلی میخنده. می‌میرم براش. سمعکشو میذارم براش و میگم ننه، تو که عروس شدی رقصیدی؟ میگه نه مادر، من رو دادن به پسرعموم، یکی دیگه رو می‌خواست، خوش نبودیم تو عروسی. میگم تو چی؟ تو میخواستیش؟ میگه من اصن بلد نبودم خواستن چی‌چی هست. بعد بلندبلند می‌خنده، از اون خنده‌ها که نقشش ایجاد یه زمان کوتاه برای بلعیدن ابرهای گلو بدون فهم مخاطبه. موقع خداحافظی میگه تو چی؟ میگم من چی؟ میگه توی عروسیت رقصیدی؟ میگم آره بابا، خیلی رقصیدم. میگه الکی میگی، تو با این اخلاق سگت اصلا رقص بلدی؟ میگم بله، بفرما. می‌رقصم براش و بشکن می‌زنم. ریسه میره از خنده. ماچش می‌کنم میگم زن من میشی؟ چارقد سفیدشو میکشه توی صورتش، نقلی می‌خنده. باز عاشقش می‌شم. تو خلوتی مترو، تو خنکی پاییز تهران، از کهریزک تا سیدخندان به ننه فکر می‌کنم وقتی هر روز یادش میومده شوهرش یکی دیگه رو دوست داره. به شوهرش، وقتی هر روز یادش میومده یکی دیگه رو دوست داره. به دخترعموی شوهرش، وقتی هر روز یادش میومده زن دیگه‌ای کنار مردی که دوستش داره زندگی می‌کنه. چیه این دنیا؟ انجمن نرقصیدگان گمنام. زیر پل یه پسر سیاه‌سوخته یه دسته فال می‌گیره جلوم و میگه یکی میخوای؟ میگم من اصلا خواستن بلد نیستم. میگه کاری نداره، یکی رو انتخاب کن، بردار واسه خودت. توی چشماش یه مرد خوشحال با کت‌شلوار دومادی می‌رقصه. همه فالهاشو می‌خرم و می‌دونم توی یکیشون بالاخره ننه می‌رقصه. #حمیدسلیمی @good.timees
406
1399/04/03