به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
صبح زود داستانی از یک دختر به نام شهر است که روزی از خواب بیدار می شود تا روال روزانه اش را انجام دهد اما به نظر می رسد یک حادثه عجیب و غریب اتفاق افتاده است که شروع تازه ای برای سحر است ...
میترا یک دختر است که خانه محل فیلمبرداری است. مادر از مدیر می خواهد که میرا را در صحنه پخش کند. در پایان کار، کارگردان میخواهد فیلم را از او بگیرد و شروع به تیراندازی میترا با دوربین خاموش کند، اما میترا، که کار را در روزهای گذشته دیده است، فریاد می زند.
Mosho، پسر 10 ساله ای از کرمان، استعداد بازی کردن موسیقی را از پدرش به ارث می برد و دوست دارد تنباک را بازی کند. او همه چیز را به عنوان یک ریتم می شنود و دارای استعداد خارق العاده در زمینه ادراک موسیقی است. اما هیچکس نمیداند استعدادش چیست. اگرچه او در هر جشنی که در اینجا و آنجا برگزار می شود، شرکت می کند و هر کسی از آن لذت می برد، زمانی که برای حمایت از آن، به عنوان یک خواننده تنها در نظر گرفته می شود ... اما واقعیت زندگی مصوه، یتیم 10 ساله، او را به مسیر دیگری هدایت می کند
یک بانوی پیر و یک بچه پنج ساله زمانی که یکدیگر را ملاقات می کنند، به دنبال خواسته های خود هستند. آنها در محله های شلوغ تهران گم می شوند. مردم در شهر سعی دارند به آنها کمک کنند، اما مشخص نیست که آنها موفق خواهند شد که وضعیت را از بین ببرند.
کارگردان: ابراهیم فروزش
خمره آب مدرسه ای در حاشیه کویر می شکند. بچه ها بی آب می مانند. تلاش معلم برای به دست آوردن خمره ای دیگر بی نتیجه می ماند. زنی از اهالی روستا تصمیم می گیرد که این مشکل را حل کند و همچنین او باعث می شود تا مدرسه، صاحب خمره نو شود.
کارگردان: کیومرث پوراحمد
قصههای مجید به زبان صمیمی و دوستداشتنی نگارش شدهاست و روایتگر لحظاتی از زندگی نوجوانی به نام مجید است.
کارگردان: داریوش مهرجویی
برای خانوادهای دو مهمان سرزده که تازه عروس و داماد هستند، میآید و چون وضع مالی خانواده خوب نیست، همسایگان دست به دست هم میدهند تا آبروی صاحبخانه را حفظ کنند...
کارگردان: مرضیه برومند
جلال، نوجوان سیزده ساله نمی تواند در شیشه مربایی را که خریده باز کند. مادر، همسایه، بچه های مدرسه، حتی معلم و مدیر هم نمیتوانند در شیشه را باز کنند. معلوم میشود هیچکدام از مرباهای تولید کارخانه مربای شیرین درشان باز نمیشود و جلال به اداره نظارت و مواد خوراکی شکایت میبرد و با رییس کارخانه و پسرش درگیر میشود و ...
کارگردان: محسن محسنینسب، سید محمدرضا عالیپیام
موشو پسری 10 ساله ریز نقش پدرش مرده و با مادرش زندگی می کند. مادر موشو در قبرستان کرمان، روی قبرها آب می ریزد و موشو نیز با تنبک پدرش که تنها ارث اوست در کوچه و خیابان تنبک زنی کرده ارتزاق می کند. روزی مأمورین شهرداری در حین جمع آوری بساط دست فروشها و دوره گردها موشو را نیز جلب کرده به کلانتری می برند. حسن پاسبان که پاسبان بازنشسته و همسایه ی موشو است ضمانت او را کرده، همراه خود می برد. برای موشو چند جا کار پیدا می کند، اما به خاطر مشکلاتی که موشو ایجاد می کند، اخراج می شود. مادر موشو او را به ق...
کارگردان: سعید ابراهیمیفر
آقای روشن شاعر پیر و گمنام شهر کرمان است. ایرج پسر او پس از سالها از فرانسه به دیدار پدر و خواهرش فخری می آید. ایرج با دوربین ویدیویی خود ابتدا باعث اذیت آقای روشن می شود ولی بعداً آقای روشن از طریق دوربین ویدیویی ایرج برای نوه های خود در خارج پیام می فرستد. آقای روشن، یک شب پشت تریبون در شب شعر در حضور خانواده اش اعترافاتی می کند و صبح روز بعد می میرد. ایرج و فخری برای اثبات هنرمندبودن وی جهت دفن در قطعه هنرمندان به ادارات مختلف می روند. مدتی بعد، ایرج خسته و دگرگون به فرانسه بازمی گردد.
کارگردان: وحید موسائیان
مهین، دختری فقیر، گرانترین هدیهٔ تولد را برای دوستش مهتاب میخرد اما با واقعیتهایی روبرو میشود
کارگردان: ابراهیم فروزش
حسنعلی اولین کسی است در آبادی که میرود و برای خودش از شهر سنگ قبر میخرد. این مسئله تعجب همهی اهالی را در پی دارد و سوژه ی خنده آنها میشود، او خود را پدری مهربان، دلسوز و فداکار نامیده. همسر او نیز با گلایه از این کار، شروع به نقزدن میکند که چرا حسنعلی برای وی پول خرج نمیکند. مگر او فداکار نیست و نبوده که حسنعلی برای او سنگ نخریده؟! این مسئله در بقیه خانوادهها نیز باعث بروز اختلاف میشود...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
«مجید» که در نانوایی کار میکند، شعرش را برای چاپ به یکی از مجلات فرستادهاست و در آرزوی مشهور شدن به سر میبرد. «مجید» با پیداکردن صفحات پراکندهای از کتاب «بینوایان» به خواندن این کتاب علاقهمند میشود، اما امکان دسترسی به آن را ندارد. «مجید» کتابی به قطع «بینوایان» از کتابخانهی شوهرخواهرش برمیدارد تا آن را با کتاب «بینوایان» که در کتابخانهی عمومی شهر دیدهاست، عوض کند. غافل از اینکه چک شوهرخواهرش در میان صفحات آن کتاب قرار دارد و این آغاز ماجراها و گرفتاریهای «مجید» میشود...
کارگردان: فریال بهزاد
«احمدو» شاگرد مسگری ساده است که میخواهد چون استادش ماهر و ورزیده باشد و البته موفق نیست. اما وقتی در مییابد که «ترمه» دختر استاد منزوی و بیحوصله شده، به استادش پیشنهاد میکند مرغ پا کوتاه «کاکلی» را برای سرگرمی «ترمه» بخرد، «ترمه» شادمان میشود. یک روز «کاکلی» برای نجاتش از چنگال گربه میگریزد و گم میشود. «احمدو» در جستجوی او در گذر از سفری سخت و به دنبال گمشدهاش به انسانی پخته و سرد و گرم چشیده تبدیل می شود. تنها دلگرمی او در این راه فلب پاک و مهربانش است که سرانجام او را به موقیت میرسان...
کارگردان: محمدعلی طالبی
در مدرسه به «حسن»، دانشآموز کلاس دوم دبستان جایزهای میدهند. «سعید» دوست همکلاسی او نیز خود را مستحق گرفتن جایزه میداند، اما به دلیل بیتوجهی پدربزرگش جایزهی او فراموش میشود. به همین خاطر رابطهی این دو جوان برای مدت کوتاهی قطع میشود، اما در نهایت آنها مشکل پیش آمده را به ابتکار خود حل میکنند و صمیمیت و دوستی آنها ادامه مییابد...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
نوجوانی به نام «مجید» مشغول ساختن یک فیلم 8میلیمتری است. تحت شرایطی «مجید» مجبور میشود پولی را که برای تهیهی نگاتیو در اختیار دارد به کسی بپردازد و بعد شرم مانع میشود که پول را از آن شخص مطالبه کند. از این مرحله است که درگیریها شروع میشود. درگیریهای «مجید» هم شکل سینمایی دارد به طوری که فقط تا پایان یافتن فیلم ممکن است این درگیریها به اتمام برسد. در نتیجه صحنههای جلوی دوربین و پشت دوربین در هم آمیخته میشوند. «مجید» که تا پایان فیلم شخصیت منفعلی دارد، پشت صحنه از انفعال بیرون میآید.
کارگردان: محمدعلی طالبی
دخترکی فکر میکند چکمههایی که تازه خریده است زیباترین چیزهای دنیا است، اما در برخورد با یک پسربچه درمییابد که چه چیز میتواند زیباتر از چکمههای او باشد.