منظوم
اینستاگرام
اینستاگرام حمید سلیمی

همه عکس ها و ویدئوهای اینستاگرام حمید سلیمی ( 1033 پست اینستاگرامی)

جدیدترین عکس ها و ویدئوها های اینستاگرام رسمی حمید سلیمی ، نویسنده سینما و تلویزیون، را در بخش " اینستاگرام هنرمندان " منظوم دنبال کنید. این صفحه به صورت خودکار و آنلاین به روزرسانی می شود، پس مطمئن باشید هیچ پست مهمی از اینستاگرام حمید سلیمی را از دست نخواهید داد!

حمید سلیمی | .

وامیسم روی پل. شهر دم صبح شهر ارواح و ماشین‌هاییه که نه عجله دارن نه حوصله. از روی پل، توی نور خ...

حمید سلیمی

1399/08/23

. وامیسم روی پل. شهر دم صبح شهر ارواح و ماشین‌هاییه که نه عجله دارن نه حوصله. از روی پل، توی نور خیلی کم اول روز، کوه پیداست. به آقای شجریان میگم کاش از روی این پل دریا هم پیدا بود استاد. جواب نمیده...

حمید سلیمی | .

خوابی. آروم. بدنت مثل همیشه گرمه، من می‌فهمم این رو. لبخند زدی توی خواب. داری خواب می‌بینی یه د...

حمید سلیمی

1399/08/18

. خوابی. آروم. بدنت مثل همیشه گرمه، من می‌فهمم این رو. لبخند زدی توی خواب. داری خواب می‌بینی یه دلفین حامله برات می‌رقصه توی ساحل قشم. دستت روی شکمته و داری جنینت رو نوازش می‌کنی. یه پرنده می‌خوره ...

حمید سلیمی | .
علاقه‌ای سالم، به تانگویی آرام می‌ماند، یک ریتم ملایم دلپذیر. جایی که قرار است تمام حرکاتت را هز...

حمید سلیمی

1399/08/14

. علاقه‌ای سالم، به تانگویی آرام می‌ماند، یک ریتم ملایم دلپذیر. جایی که قرار است تمام حرکاتت را هزاربار بررسی کنی تا ترس از واکنش احتمالی یار را سرکوب کنی، سرزمین خوبی برای درخت شدن نیست. جایی از س...

حمید سلیمی | .

بیدار که شدی، او رفته بود. یادت هست؟ خانه خنک بود و خوشبو، و هنوز گرمای تنش روی تختخواب کوچک مان...

حمید سلیمی

1399/08/11

. بیدار که شدی، او رفته بود. یادت هست؟ خانه خنک بود و خوشبو، و هنوز گرمای تنش روی تختخواب کوچک مانده بود. او رفته بود و با خودش همه زیبایی های خانه را برده بود. تمام اتاق از بوی تنش پر بود، بوی گندم...

حمید سلیمی | .

*
"مرد تن‌پوش نازکی داره و نشسته روی نیمکت گوشه کوچه. سردشه، این رو میشه از لرزیدنش بفهمی. داره ...

حمید سلیمی

1399/08/09

. * "مرد تن‌پوش نازکی داره و نشسته روی نیمکت گوشه کوچه. سردشه، این رو میشه از لرزیدنش بفهمی. داره برف میاد، سنگین و بی‌صدا. زن، برهنه به کاج بلند وسط کوچه آویزونه و هرچند دقیقه یک‌بار بلند میگه "مر...

حمید سلیمی | .

در خانه‌ی آخر کوچه، زنی تنها زندگی می‌کند. زنی تنها، میانسال، و زیبا. پیش‌تر چندباری هم کلام شد...

حمید سلیمی

1399/08/06

. در خانه‌ی آخر کوچه، زنی تنها زندگی می‌کند. زنی تنها، میانسال، و زیبا. پیش‌تر چندباری هم کلام شده‌ایم، یک بار هم مهمانم شده برای ساعتی. به عددهای سن چند سالی از من بزرگتر است، اما چند قرن از من سر...

حمید سلیمی | .

نور، نترسیدن از تاریکی است. اسکندر این را می‌گوید. اسکندر، سیگارفروش پیر و خوشروی زیر پل کالج اس...

حمید سلیمی

1399/08/02

. نور، نترسیدن از تاریکی است. اسکندر این را می‌گوید. اسکندر، سیگارفروش پیر و خوشروی زیر پل کالج است. یعنی بود، با برف پیارسال مرد. فیلسوف عجیبی بود، و هست، حتی پس از مرگ. چرا که زیبایی زوال ندارد، خ...

حمید سلیمی | .

.
سعدی میگه برو بهش بگو "در کوی تو معروفم و از روی تو محروم." این رو که بگی، حساب کار دستش میاد....

حمید سلیمی

1399/07/28

. . سعدی میگه برو بهش بگو "در کوی تو معروفم و از روی تو محروم." این رو که بگی، حساب کار دستش میاد. حسین پناهی گفت اون قدیم‌ها که شما این شعر رو خوندی، یار جفاکارت حساب کار دستش اومد؟ سعدی یه سیگار ر...

حمید سلیمی | .

در تاریکی مطلق میان درختها نشسته‌بودم، تظاهر می‌کردم کلاغم، و به این فکر می‌کردم آیا آن‌ها که دو...

حمید سلیمی

1399/07/23

. در تاریکی مطلق میان درختها نشسته‌بودم، تظاهر می‌کردم کلاغم، و به این فکر می‌کردم آیا آن‌ها که دوستمان داشتند و نشد یا نخواستیم یا نتوانستیم بخشی از جهان مشترک با آنان باشیم، آن‌ها که فراری دادیم و...

حمید سلیمی | .

داره بارون میاد. از سقف اتاقم. روی صورتم. من خوابم. یا مُردم. نمی‌دونم.

دارم خواب می‌بینم بارون...

حمید سلیمی

1399/07/19

. داره بارون میاد. از سقف اتاقم. روی صورتم. من خوابم. یا مُردم. نمی‌دونم. دارم خواب می‌بینم بارون بند میاد و یه پرنده که پرهای خونی و چشمهای میشی درشت داره می‌شینه لب پنجره اتاق‌خواب. شیشه رو باز م...

حمید سلیمی | .
دوستت دارم، و خدانگهدار...
#شجریان
#۸۸

حمید سلیمی

1399/07/17

. دوستت دارم، و خدانگهدار... #شجریان #۸۸

حمید سلیمی | .
"گفتم ور نرو اینقدر با من، من مثلا گوریل بدخلقیم بچه‌جان. خندید، بعد دستاشو کرد توی موهام، ژولیده...

حمید سلیمی

1399/07/14

. "گفتم ور نرو اینقدر با من، من مثلا گوریل بدخلقیم بچه‌جان. خندید، بعد دستاشو کرد توی موهام، ژولیده‌ترم کرد. گفت تو هیولای محبوب منی. گفتم هیولای خالیت نمیشه باشم؟ گفت باشه، تو هیولای خالی منی. بعد، ...

حمید سلیمی | .
تو سرنوشت مقدر من بودی. بعد از این تمام کلمات قرار است همین را بگویند.
***
مرد همان‌طور که خیره م...

حمید سلیمی

1399/07/10

. تو سرنوشت مقدر من بودی. بعد از این تمام کلمات قرار است همین را بگویند. *** مرد همان‌طور که خیره مانده‌بود گفت: میگی حقیقت داشت؟ زن گفت: حقیقت داشت، ما واقعا شب‌ها بیدار موندیم و تا خود صبح با هم حر...

حمید سلیمی | .
زنی که موهایش قرمز بود، همان‌طور که داشت با پاهای لختش موج‌ها را نوازش می‌کرد گفت: وقتی موج بزرگ ...

حمید سلیمی

1399/07/07

. زنی که موهایش قرمز بود، همان‌طور که داشت با پاهای لختش موج‌ها را نوازش می‌کرد گفت: وقتی موج بزرگ میاد داد بکش دوستت دارم، بلدی؟ مردی که موهای سیاه داشت گفت: بلدم ولی چرا؟ زن گفت : چون وقتی موج بلند...

حمید سلیمی | .

نهنگی که در ساحل جاگذاشتی بسیار پوسیده، حضرت شاه‌ماهی. بسیار کنار دریا مانده، نیامدنت را تماشا ک...

حمید سلیمی

1399/07/02

. نهنگی که در ساحل جاگذاشتی بسیار پوسیده، حضرت شاه‌ماهی. بسیار کنار دریا مانده، نیامدنت را تماشا کرده. بسیار زیر آفتاب رنج کشیده، و به یاد نیاوردنت را تماشا کرده. بسیار ساکت و صبور موج‌ها را شمرده ت...

حمید سلیمی | .
#شاکی

من شاکیم آقای دکتر، شاکی. هی میگی هیس یواش، داد نزن. من شاکیم. شاکی اگه داد نزنه کی میفهم...

حمید سلیمی

1399/07/01

. #شاکی من شاکیم آقای دکتر، شاکی. هی میگی هیس یواش، داد نزن. من شاکیم. شاکی اگه داد نزنه کی میفهمه شاکیه؟ من شاکیم از دنیا. از آدماش. هی روز میشه شب میشه، کو دلخوشی؟ سفید شد موهای مشکیم، مشکی شد ر...

حمید سلیمی | .
هوا گرگ و میش است که فیلم شروع می‌شود.

در مرکز قاب جایی که کارگردان انتخاب کرده تا ما حتما ببینی...

حمید سلیمی

1399/06/25

. هوا گرگ و میش است که فیلم شروع می‌شود. در مرکز قاب جایی که کارگردان انتخاب کرده تا ما حتما ببینیم، یک گور دسته‌جمعی حفر شده که نیمه‌پر است. ما صورت اجساد را نمی‌بینیم، نامشان را نمی‌دانیم، اما به ...

حمید سلیمی | .

گروه فرهنگی گوسان برگزار می‌کند:
سینما گوسان.
نمایش و تحلیل فیلمهای مهم، خاص و کمتر دیده‌شده از...

حمید سلیمی

1399/06/24

. گروه فرهنگی گوسان برگزار می‌کند: سینما گوسان. نمایش و تحلیل فیلمهای مهم، خاص و کمتر دیده‌شده از سینمای ایران و جهان. برنامه افتتاحیه به پاس گرامی‌داشت روز ملی سینما، سه‌شنبه ۲۵ شهریور، ساعت ۱۸. ...

حمید سلیمی | ...
جنگل که تمام شد رسیدم به غار تو. آمدم کنار در ایستادم به تماشای تن تو، که برهنه بودی و می‌رقصید...

حمید سلیمی

1399/06/21

... جنگل که تمام شد رسیدم به غار تو. آمدم کنار در ایستادم به تماشای تن تو، که برهنه بودی و می‌رقصیدی برای مردی که دوستش داشتی، و مرد من نبودم و زن تو بودی. نگاهت کردم و لبخند زدم و گریه کردم و ایمان ...

حمید سلیمی | .

گروه فرهنگی گوسان برگزار می‌کند:
دوره فشرده "كارگاه آداب نوشتن هدفمند_ دوره مقدماتی "
مهرماه/ ...

حمید سلیمی

1399/06/17

. گروه فرهنگی گوسان برگزار می‌کند: دوره فشرده "كارگاه آداب نوشتن هدفمند_ دوره مقدماتی " مهرماه/ تهران. در اين دوره که به بررسی پیش‌نیازهای نوشتن داستان کوتاه اختصاص دارد، با هم مرور مي‌كنيم: ايده...

حمید سلیمی | .

خواب می‌بینم که نشستی روی یه تیکه سنگ توی ساحل دریایی که خیلی وقته خشک شده و یه عالمه هم ماهی م...

حمید سلیمی

1399/06/15

. خواب می‌بینم که نشستی روی یه تیکه سنگ توی ساحل دریایی که خیلی وقته خشک شده و یه عالمه هم ماهی مرده اطرافته. من یه آدم‌ماهی نیمه‌جونم که از سمت راست کادر، همونجور که دارم جون میدم، میام تا کنار ت...

حمید سلیمی | .
می‌خواست بپرسد ای رفته‌ها، ای خدانگهدار گفته‌ها، بی ما که دوستتان داشتیم جهان بی‌نقص گرم روشن قشن...

حمید سلیمی

1399/06/11

. می‌خواست بپرسد ای رفته‌ها، ای خدانگهدار گفته‌ها، بی ما که دوستتان داشتیم جهان بی‌نقص گرم روشن قشنگی دارید؟ می‌خواست بپرسد ای بوسیده‌شده‌های در خیال و واقعیت که لذت بوسیده‌شدن را از ما دریغ کردید، ...

حمید سلیمی | .

دوره پیشرفته یک کارگاه آداب نوشتن هدفمند (تهران)
"دوره‌ی ویژه برای تمرین"

این دوره برای بازگو...

حمید سلیمی

1399/06/09

. دوره پیشرفته یک کارگاه آداب نوشتن هدفمند (تهران) "دوره‌ی ویژه برای تمرین" این دوره برای بازگویی مفاهیم دوره پیشرفته و صرفا ویژه افرادی است که پیش‌تر دوره‌های مقدماتی و فشرده یک را طی کرده‌اند. ...

حمید سلیمی | .

باید یک‌بار دیگر برایت بنویسم گرچه صدبار هم که بنویسم، نمیخوانی. باید بنویسم که دوست‌داشتن تو بر...

حمید سلیمی

1399/06/06

. باید یک‌بار دیگر برایت بنویسم گرچه صدبار هم که بنویسم، نمیخوانی. باید بنویسم که دوست‌داشتن تو برایم شبیه باران‌های نیمه‌ی آبان است، یعنی انگار از پیش وجود داشته و تا ابد هم ادامه خواهدداشت. من نه ...